به اندازه ی فاصله زانو تا زمین!

 

 

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: فاصله بین دچار یم مشکل شدن  تا راه حل یافتن برای مشکل چه قدر است ؟ استاد اندکی تامل کرد و گفت: فاصله مشکل یک فردو راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه ی فاصله زانوی او تا زمین است.

آن دو مرد جوان گیج و اشفته از نزد او بیرون آمده اند و بیرون مدرسه باهم  به بحث و جدل پرداختند .

اولی گفت:من مطمئنم منظور استاد این بوده است که باید به جای  روی زمین نشستن از جا یرخاست و شخصا برای مشکل و راه حلی پیدا کرد.با یک جا نشینی و زانوی غم آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود.

دومی فکر کرد و گفت:اما اندرزهای استادان به طور معمول  بار معنایی عمیق دارندو به این راحتی قابل بیان نیستند.انچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبا هم جاری است و هم آن را می دانند.

استاد منظور دیگر داشت.ان دو تصمیم گرفتند نزد استاد باز گردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند.

استاد با دیدن دو جووان لبخند زد و گفت: وقتی استاد دچار یک مشکل می شود ابتدا باید خود را به نقطه صفر برساند .

نقطه ی صفر وقتی است که انسان د رمقابل پروردگار خاق هستی زانو می زند و از همه مدد می جوید.

بعد از این نقطه صفر است که فردی می تواند بر پاخیزد وبا اعتماد به همراهی خدا دست به عمل زند .بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حلی پیدا نخواهد شد . باز هم می گویم.فاصله بین مشکل و راه چاره در واقع فاصله بین زانوی انسان و زمینی اسست که بر آن ایستاده است.