روزی لئون تلوستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد
زن بی وقفه شروع بع فحش دادن و بد وبیره گفتن کرد
بعد از چند لحظه تولستوی گلاهش را از سرش برداشت و محترمانه عذرخواهی کرد و در پایان گفت
مامازل من لئون تولستوی هستم
زن که بسیار شرمگین شده بود. عذر خواهی کرد و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟
تولستوی جواب داد: شما آن چنانغرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید. آرام باشید و با گذشت .
مادامی که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند باد باعث رشدش می شود و آفتاب پختگی و کمال می بخشد اما به محض منقطع شدن از درخت و جدایی از «اصل» اب باعث گندییدگی ، باد باعث پلاسدگی و آفتاب باعث پوسیدگی می شود.
مراقب اصالتمان باشیم که انسانیتمان ا ز بین نرود.